کد مطلب:28424 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

پیشوایان اهل سنّت












2059.مناقب أبی حنیفة- به نقل از ابو حنیفه-: هیچ كس با علی علیه السلام پیكار نكرد كه او را به سوی حق بازگردانَد، جز آن كه علی علیه السلام از او به حق، نزدیك تر و سزاوارتر بود، و اگر علی علیه السلام نبود، كسی نمی دانست روش اسلام، در جنگ با مسلمانان چیست.[1].

2060.مناقب أبی حنیفة- به نقل از ابو حنیفه-: تردیدی نیست كه طلحه و زبیر با علی علیه السلام پیكار كردند، پس از آن كه با او بیعت كردند و با او هم قسم شدند.[2].

2061.مناقب أبی حنیفة: از امام ابو حنیفه درباره پیكار روز جملْ سؤال شد.وی گفت: علی علیه السلام در آن جنگ، به عدالتْ رفتار كرد و او همان كسی است كه چگونگی پیكار با سركشان را به مسلمانان آموخت.[3].

2062.الاعتقاد والهدایة- به نقل از ابن خُزَیمه[4] -: هر كس با امیرمؤمنان علی بن ابی طالب در فرمانروایی اش منازعه كند، سركش (باغی) است. بر این مطلب، با استادان خویش پیمان بستم. این مطلب را ابن ادریس شافعی نیز گفته است.[5].

2063.الفرق بین الفِرَق- به نقل از ابو منصور،[6] در تشریح اصولی كه اهل سنّت بر آنها اتّفاق نظر دارند-: آنان، به امامت علی علیه السلام در زمان خودش (پس از سه خلیفه) معتقدند و علی علیه السلام را در جنگ هایش در بصره، صفّین و نهروان، تأیید می كنند.آنان درباره جنگ صفّین معتقدند كه: حق با علی علیه السلام بوده است و معاویه و یارانش بر او سركشی كردند.بدین معنا كه در رفتار خود با علی علیه السلام اشتباه كردند؛ ولی با اشتباهشان كافر نشدند.[7].

2064.فیض القدیر- به نقل از عبد القاهر جُرجانی[8] (در كتاب الإمامة)-: فقیهان حجاز و عراق از دو تیره حدیث گرا و اهل رأی كه از جمله آنهایند: مالك، شافعی، ابوحنیفه، اَوزاعی، و اكثر قابل توجّهی از متكلّمان و مسلمانان، اتّفاق نظر دارند كه علی علیه السلام در پیكارش با اهل صِفّینْ درستكار بود، چنان كه در نبرد با لشكر جمل نیز درستكار بود، و كسانی كه با وی جنگیدند، سركشانِ ستمكار به وی بودند؛ لیكن با سركشی شان كافر نشدند.[9].

2065.التذكرة- به نقل از ابو المعالی[10] -: علی علیه السلام پیشوایی بود كه در حكومتش بر حق بود و پیكاركنندگانِ با وی، همه سركش بودند.[11].

2066.نَوَوی (در شرح صحیح مسلم): علی علیه السلام در جنگ هایش بر حق و درستكار بود.این، رأی اهل سنّت است.[12].

2067.نَوَوی- در حدیث عمّار-: دانشمندان گفته اند: این حدیث، دلیلی آشكار است بر این كه علی علیه السلام بر حق و درستكار بود.[13].

2068.ذهبی (در سیَرُ أعلام النُّبَلاء): ما شك نمی كنیم كه علی علیه السلام برتر از كسانی بود كه با وی جنگیدند و او به حق، نزدیك تر و سزاوارتر است.[14].

2069.ابن كثیر (در البدایة والنهایة، درباره شهادت عمّار): این است چگونگی كشته شدن عمّار بن یاسر در كنار امیرمؤمنان علی بن ابی طالب كه شامیان او را كشتند و با كشته شدن او، رازی كه پیامبر از آن خبر داده بود- كه عمّار را گروه سركش خواهند كشت- روشن و آشكار شد و نیز روشن گشت كه علی علیه السلام بر حق بود و معاویه، سركش و ستمگر.[15].

2070.ابن حَجَر (در فتحُ الباری، پس از آوردن حدیث عمّار): و در این حدیث، نشانه ای از نشانه های نبوّت وفضیلتی آشكار برای علی علیه السلام وعمّار وجود دارد وخطّ بطلانی است بر عقیده ناصبیان كه گمان می كنند علی علیه السلام در جنگ هایش بر حق نبود.[16].

2071.ابن حَجر- پس از گزارش حدیث خوارج-: و از فایده های این حدیث- جز آنچه گذشت-، این است كه این، افتخاری بزرگ برای علی علیه السلام است و این كه او پیشوایی بر حق بود، و این كه او در پیكارش با كسانی كه با او جنگیدند (در جمل و صفّین و غیر از این دو جنگ)، بر حق بود.[17].

2072.ابن حَجر- درباره آیه «وَ إِن طَآلِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُواْ؛[18] و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند...»-: در این آیه فرمان به پیكار با گروه سركش وجود دارد و به اثبات رسیده است كه كسانی كه با علی علیه السلام جنگیدند، سركش (باغی) بودند.[19].

2073.مجموع فتاوی ابن تیمیّة- پس از آوردن حدیث عمّار، كه او را گروه سركش می كُشند-: و این هم دلالت بر درستی امامت علی علیه السلام و وجوب اطاعت از وی دارد، و این كه هر كس به پیروی او دعوت كند، به بهشتْ دعوت كرده است، و آن كه به جنگ با او فراخوانَد، به آتش فرا خوانده است- گرچه تأویل كننده باشد-، و همین حدیث، دلیل است بر آن كه پیكار با علی علیه السلام جایز نبود. بر این اساس، جنگ كننده با او خطاكار و بر باطل است- گرچه تأویل كننده باشد-، یا سركش (باغی) است- اگر تأویل كننده نباشد- و این، درست ترین نظریه اصحاب ما و حكم به خطاكار بودن كسانی است كه با علی علیه السلام پیكار كردند و این، همان نظر پیشوایان فقیه [ اهل سنّت ]است؛ آنها كه پیكار با سركشان تأویل كننده را بر همین نظریه مبتنی داشته اند.[20].









    1. مناقب أبی حنیفة: 344/2 و ج 342/1.
    2. مناقب أبی حنیفة: 344/2 و ج 343/1.
    3. مناقب أبی حنیفة: 345/2.
    4. محمّد بن اسحاق بن خُزَیمَه (311- 223 ق)، حافظ، حجّت، فقیه، شیخ الاسلام، امام الأئمّة، ابو بكر سُلَمی نیشابوری شافعی.وی دارای نوشته های فراوان است.او از كودكی به تحصیل حدیث و فقه پرداخت تا آن جا كه در گستردگی دانش و اتقان، ضرب المثل بود.ابو الحسن دار قُطنی می گوید: ابن خزیمه، پیشوایی ثابت قدم و بی نظیری بود.(سیر أعلام النبلاء: 214/365/14 و ص 372)
    5. الاعتقاد والهدایة: 248.
    6. عبد القاهر بن طاهر ابو منصور بغدادی، ساكن خراسان و صاحب نوشته های نو و یكی از شخصیت های شافعیان است كه در هفده رشته، تدریس می كرد و در آنها ضرب المثل بود. وی رئیس صاحب حشمت و ثروتمندی بود و نویسنده كتاب التكملة در ریاضی است.

      ابو عثمان صابری گوید: استاد ابو منصور از پیشوایان اصول و دارای نوشته های بدیع و پیشوای صاحبْ حشمت بود.وی در سال 429 ق، در اسفراین از دنیا رفت... او دارای نوشته هایی در حوزه های عقلی و اندیشه ای بود.(سیر أعلام النبلاء: 377/572/17).

    7. الفرق بین الفِرق: 309.
    8. ابو بكر عبد القاهر بن عبد الرحمان جُرجانی، شافعی، دانشمند و اشعری و اهل عبادت و دینداری بود و در نحو، نمونه بود.وی شرحی مبسوط برای الإیضاح تألیف كرد كه سی جلد بود.او كتاب اعجاز القرآن را در حجم زیاد نوشت و مختصر شرح الإیضاح در سه جلد و نیز كتاب العوامل المئة والمفتاح را نوشت و سوره فاتحه را در یك جلد، تفسیر كرد.همچنین كتاب العمد فی التصریف و الجمل و كتاب های دیگری نوشت.او در سال 471 ق، فوت كرد، برخی نیز گفته اند در سال 470 ق. (سیر أعلام النبلاء: 211/432/18).
    9. فیض القدیر: 366/6، التذكرة، قُرطُبی: 1789/422/2.نیز، ر.ك: نصب الرایة: 69/4.
    10. امام الحَرَمین، ابو المعالی، عبد الملك بن امام ابو محمّد عبد اللَّه بن یوسف بن عبد اللَّه بن یوسف بن محمّد بن حیویه جوینی نیشابوری، ضیاء الدین شافعی (478- 419 ق).وی در خانه اش دفن شد و پس از چند سال به مقبره امام حسین علیه السلام منتقل شد و در كنار پدرش مدفون گشت.

      ابو سعد سمعانی گوید: ابو المعالی، امام الأئمه به صورت مطلق بود، شرق و غرب بر پیشوایی اش اتّفاق داشتند و مانندش دیده نشده است.او نزد پدرش فقه آموخت.هنگامی كه پدرش فوت كرد، ابو المعالی بیست ساله بود و به جای وی تدریس كرد سپس به حج رفت و چهار سال آن جا بود، تدریس كرد و فتوا می داد و میان مذاهب گوناگون، جمع می كرد، تا این كه پس از گذشت دوران تعصّب ورزی به شهر خود بازگشت و در نظامیه نیشابور، تدریس می كرد. نزد او سیصد نفر برای درس آموزی حضور می یافتند.(سیر أعلام النبلاء: 240/468/18).

    11. التذكرة، قُرطُبی: 1792/423/2، نصب الرایة: 69/4.
    12. شرح صحیح مسلم للنووی: 228/18.
    13. شرح صحیح مسلم للنووی: 252/18.
    14. سیر أعلام النبلاء: 37/210/8.
    15. البدایة والنهایة: 267/7.
    16. فتح الباری: 447/543/1، فیض القدیر: 467/4.
    17. فتح الباری: 6934/299/12.
    18. حجرات، آیه 9.
    19. فتح الباری: 7110/67/13.
    20. مجموع فتاوی ابن تیمیّة: 437/4.